یک ارزیابی فشرده از
استراتژی گرایش اصلاح طلبی حکومتی
على جوادى

دوران اخیر را شاید بتوان دوران شکست مجدد استراتژی اصلاح طلبان حکومتی نامید. پدیده ای که در بار اول با تزهای "اصلاح رژیم اسلامی"٬ "جامعه مدنی"٬ "گفتگوی تمدنها"٬ و "فشار از پائین٬ چانه زنی در بالا" کار خود را آغاز کرده بود٬ با کرنش در مقابل جناح راست و خامنه ای عملا حکم مرگ خود را صادر کرد. جنبش دوم خرداد و اعوان و انصارشان هم نادم و سرشکسته به ارزیابی از "اشتباهات سیاسی" خود پرداختند. پس از آن چهار سال خرناسه کشیدند و به دنبال زمان مناسب ناخنهای خود را جویدند. بار دوم زمانی ابراز وجود کردند که جناح راست حاکم با تعرض خود تلاش کرد اين جريان را از رژیم اسلامی حذف کند. تلاشى که میکوشید با جمع کردن بساط اصلاح طلبان حکومتی نقطه اختتامی بر پرونده این جناح بگذارد و به همان اعتبار شکافهای رژیم را سرهم بندی کند. اصلاح طلبان حکومتی این بار با پرچم "جنبش سبز" به میدان آمدند. جنبشی که اهداف اعلام شده و استراتژی آن را باید بتوان بعد از یکسال و اندی یکبار دیگر مورد ارزیابی فشرده قرار داد و چشم انداز آتی آنها را بررسی کرد.
 
١ - هدف اول و آخر اصلاح طلبان حکومتی تضمین بقای رژیم اسلامی است. کوچکترین توهم و تردیدی نباید در این زمینه داشت. اصلاح طلبان حکومتی نه "دوستان مردمند"٬ نه "در کنار مردمند"٬ نه "همراه مردمند"٬ یک جناح رژیم اسلامی اند و مستقل از موقعیتشان در جناح بندیهای رژیم اسلامی یک بخش حیاتی از جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی هستند. هدفشان اصلاح رژیم و تضمین بقای آن است. میدانند که رژیم اسلامی با ادامه شرایط کنونی با سر به سوی سقوط خواهد رفت. تمام انرژی شان ناشی از تلاش برای جلوگیری از سرنوشتی است که مردم برای رژیم اسلامی تدارک دیده اند و دست اندر کار اجرای این حکم تاریخی اند. میدانند که رژیم بر پایه های سستی قرار گرفته است و ضربات مردم سرنگونی طلب این رژیم را در پس این اعتراضات تاریخی به زیر خواهد کشید. دارند دست و پا میزنند تا کل پروژه جمهوری اسلامی را از زیر ضربات مردم خارج کنند. مستقل از هر درجه تفاوت و جدال با جناح غالب رژیم اسلامی٬ هر دو از یک خانواده و در اهداف پایه ای شان شریکند.
 
۲ - اصلاح طلبان حکومتی میدانند که نمیتوانند تنها با تشدید خفقان و سرکوب به اهداف خود مبنی بر تضمین بقای رژیم اسلامی دست یابند. مخالف سرکوب نیستند٬ خواهان قرار دادن تحمیق و وعده و وعید و تحرک ارتجاعی در کنار سیاست همیشگی سرکوب اند. نتیجتا نیازمند راه اندازی یک جنبش اجتماعی اند. جنبشی ارتجاعی برای بقای رژیم اسلامی. از این رو یک رکن استراتژیک و همیشگی این گرایش تلاش برای گسترش پایه های جنبشی است که این اهداف را در دستور کار خود داده است. جنبش دوم خرداد یک شکل بروز این جنبش بود. جنبش سبز بروز دیگر این گرایش است. اما یک جنبش اجتماعی برای تضمین بقای یک پروژه شکست خورده نمیتواند اهداف واقعی خود را تماما در جلوی جامعه ای که میخواهد سر به تن رژیم اسلامی نباشد بدون بسته بندی ارائه کند. نتیجتا بی دلیل نیست که "اصلاح" یک تم همیشگی بروزات متعدد این گرایش است. اما در عین حال باید محدوده و دامنه این اصلاح و "تغییر" را طوری تعریف کند که تنها شامل نیروهایی شود که یا از جنس خود این جریانند یا قابلیت سازش و بند و بست و قرار گرفتن در زیر چتر این جریان ارتجاعی را دارند. مطالبات این جنبش ارتجاعی همواره طوری تعیین شده اند که این امکان را برای بخشهای معینی از جنبش ملی – اسلامی فراهم کند که در قامت این جناح یک ناجی برای خود ببینند. در همان حال باید بطور روشنی لبه زهر آهگین تبلیغات خود را متوجه جریانات سرنگونی طلب و کمونیستها و آزادیخواهان کنند. یک "هنر" این جنبش ارتجاعی این است که میکوشند تلاش برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی را توطئه جناح حاکم و تبلیغات این جناح قلمداد کنند. در اعتراضات اخیر در جامعه ما به کرات شاهد بروز این جنبه از عملکرد این جنبش ارتجاعی بودیم.
 
۳ - اصلاح طلبی حکومتى یک جنبش قائم به ذات و پایدار نیست. واکنشی است به اعتراضات مردم سرنگونی طلب. فلسفه وجودی خود را "مدیون" شکل گیری اعتراضات سرنگونی طلبانه توده های مردمند. از این رو به احتمالی ما تا روز شیرین سرنگونی رژیم اسلامی شاهد دست و پا زدنها و تقلاهای این گرایش ارتجاعی خواهیم بود. به همین اعتبار کنترل و مهار کردن جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم یک هدف همیشگی و ذاتی این جریان است. تضمین بقای عمر ننگین رژیم اسلامی در عین حال مستلزم مقابله و تلاش برای خنثی کردن جنبشی است که هدفش سرنگونی رژیم اسلامی است. دو تاکتیک این جنبش در مقابله با جنبش سرنگونی طلبی به قرار زیر است: از یک طرف قرار گرفتن در راس اعتراضات مردم و کانالیزه کردن این اعتراضات در چهارچوب اهداف جنبش ارتجاعی خود و از طرف دیگر مقابله خصمانه با جنبشها و نیروهای سرنگونی طلب و انقلابی و کمونیست در جامعه. این جریان در دوران حیات جنبش دوم خرداد تلاش کرد اعتراضات مردم ناراضی را پشتوانه جنبش خود قرار دهد. کوشید این جنبش را٬ علیرغم آنکه در ١۸ تیر ۷۸ بطور بارزی اعلام کرد که هدفش سرنگونی رژیم اسلامی است٬ اعتراضی برای اصلاح و بقای رژیم اسلامی قلمداد کند. ما شاهد تکرار این تلاش ارتجاعی در دوران خیزش توده ای مردم برای سرنگونی رژیم توسط جنبش سبز بودیم .

۴ - یک رکن استراتژی همیشگی جریان اصلاح طلبان حکومتی تلاش برای قرار گرفتن در مراکز کلیدی رژیم اسلامی است. این جنبشی است که اهدافش را تنها میتواند با قرار گرفتن در موقعیت اجرایی به پیش ببرد٬ در غیر اینصورت اخته و عقیم است. اما چگونه میتوان در رژیم اسلامی مراکز قدرت را به چنگ آورد. مکانیسم صوری آن مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی است. "انتخابات" ریاست جمهوری نشد٬ "انتخابات" شهرداری را باید در دستور قرار داد. مستقل از هر بلایی که جناح غالب در رژیم اسلامی بر سر این جناح در آورد این جریان قسم خورده به مبانی رژیم اسلامی شانس خود را تنها میتواند در مراسم مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی بیازماید. اما خودشان بهتر میدانند که "انتخابات" مجرای اصلی تقسیم مراکز قدرت در رژیم اسلامی نیست. بند و بستها و کنترل مراکز رای گیری یک شیوه همیشگی جناحهای رژیم اسلامی بوده است. با تشدید کشمکشهای درونی جناح ها و باندهای درون رژیم اسلامی این مجرا هر چه بیشتر برای این گرایش غیر واقعی تر میشود و آنها را در یک بن بست و مخمصه سیاسی قرار میدهد.
 
۵ - یک معضل این گرایش مساله ولایت فقیه و سیستم تقسیم و آرایش قدرت در رژیم اسلامی است. رژیم اسلامی همواره متشکل از باندهای متعدد و رقیب بوده است. ولایت فقیه مطلوبیت خود را در این سیستم که دارای مراکز متعدد قددرت است نه از زاویه صدور فتوا و پاسخ به استفتائات آخوندی بلکه از زاویه شکل دادن به نیازهای راس قدرت سیاسی اسلامی دریافت میکند. سرخم کردن و کرنش اصلاح طلبان حکومتی در دوران خاتمی زمانیکه ریاست جمهوری را در اختیار داشتند و کروبی در راس مجلس اسلامی بود٬ در مقابل حکم خامنه ای یک واقعیت رو در روی این جریان است. این جریان نه قادر است از خیر این مکانیسم در رژیم اسلامی بگذرد و نه میتواند با آن کنار آید و اهداف خود را به پیش ببرد.
 
۶ - این جریان برخلاف سایر جریانات و باندهای رژیم اسلامی نمیتواند بدون وجود آنها زندگی کند و به سیاست خود معنی دهد. وجود جریان راست یک رکن فلسفه وجودی این جریان در شرایط کنونی است. از این رو سازش و تلاش برای رسیدن به توافق با این جناح در عین جدال و کشمکش یک پایه سیاستشان است. پروژه اصلاح رژیم اسلامی مستلزم وجود جناح غیر اصلاح طلب است. در غیر این صورت کل پروژه اصلاح طلبی بی معنی میشود. اما این دینامیسم برای جناح راست رژیم چندان صادق نیست. فلسفه وجودی و پروژه کنونی این جناح نیازمند وجود جریان اصلاح طلب نیست. برعکس برای این جریان حذف جریان اصلاح طلب بمنظور پیشبرد سیاستهایش یک ضرورت اجتناب پذیر است. به این اعتبار نقطه سازشی عملا دیگر در پروسه جدال این گرایشات ممکن نیست. تشدید تخاصمات این گرایشات و فرار نقطه سازشها یک واقعیت مناسبات درونی این گرایشات است. این واقعیت در عین حال به معنای تشدید شکنندگی و انتقال مرکز دعواها به درون باندهای شکل دهنده جناح راست است .

۷ - اتکا به غرب یک جنبه حیاتی سیاست و دوام جریان اصلاح طلب حکومتی است. این جریان میداند که رژیم اسلامی نظام سیاسی مطلوب و پایدار غرب نیست. در عین حال میداند که میتواند بر هراس غرب از کمونیسم و تحول انقلابی در جامعه و سیاست پراگماتیستی آن حساب باز کند. این تفاهم اعلام نشده خود را اساسا در سیاست رسانه های دول غربی در لانسه کردن و حمایت معنوی و سیاسی گسترده از این جریان درون حکومتی نشان میدهد. حمایت دول غربی از این جریان هر چند موقتی و میان مدت است اما تا زمانیکه غرب فاقد آلترناتیو مطلوب خود و مکانیسمی برای تغییر رژیم اسلامی باشد که کنترل اوضاع از چنگش خارج نشود٬ از این جریان بطور مشروط دفاع خواهد کرد. قدرت تبلیغاتی و سیاسی غرب یک رکن بقا و کش دادن موجودیت این گرایش است. سیاست بخش بخش کردن گرایشات اسلامی و مقابله با یک جناح در عین سازش با جناح دیگر یک جنبه سیاست پراگماتیستی غرب است.

۸ - سیاست اصلاح رژیم اسلامی یک سیاست شکست خورده است. نه رژیم اسلامی اصلاح پذیر است و نه اصلاح این پدیده شوم و سرکوبگر مورد قبول جامعه است. رژیم اسلامی در بن بست لاعلاجی قرار دارد. بن بست کل رژیم اسلامی بن بست گرایش اصلاح طلب حکومتى رژیم اسلامی نیز هست. سرنوشت این دو گرایش بطور ویژه ای بهم گره خورده است. مردمی که رژیم اسلامی و دستگاه فقیه آن را بزیر بکشند٬ با سوت خاتمی و موسوی و کروبی متوقف نخواهند شد. جریان اصلاح طلب بنا به موقعیت ویژه و محدودیتهای خود جریانی عقیم است. نمیتواند ثمره تلاشش در جامعه را از آن خود کند. اگر در اعتراضات مردم بدمد٬ مردم از کل رژیم اسلامی و به تبع آن از این جریان عبور خواهند کرد و تکلیف اسلام و حکومت اسلامی را یک سره خواهند کرد. اگر خفقان بگیرد جناح راست تکلیفش را یکسره خواده کرد. از این رو یک سیاست این جریان ایجاد صبر و انتظار در جامعه است. اگر نتوان پیروز شد شاید باید انتظار پیروزی را کشید. این جنبش ارتجاعی اکنون در فاز انتظار است .

۹ - این جنبش در شکل کنونی آن یعنی در قامت جنبش سبز یکبار دیگر اهداف ارتجاعی و ناکارآمدی سیاستهای خود را به نمایش گذاشت. نیروهای متحد و مدافع آن تجزیه شده اند. گرایشی خود را تحت عنوان اصلاح طلبی غیر حکومتی شکل داده و میکوشد بقیه را به زیر چتر خود گرد آورد. این جریانات در مقابل واقعیت خشن حرکت رژیم اسلامی بسرعت ذوب خواهند شد . *